جدول جو
جدول جو

معنی کشاکش کردن - جستجوی لغت در جدول جو

کشاکش کردن
(رَ اَ کَ دَ)
کشیدن. ستیزه و جدال کردن. کشیدن حریفان یکدیگر را به هر سو و دست به یقه شدن. آویزش کردن. کشمکش کردن: قاید بانگ بر او زدو دست بقراچولی کرد حاجبان و غلامان در وی آویختند وکشاکش کردند. (تاریخ بیهقی). رجوع به کشاکش شود
لغت نامه دهخدا
کشاکش کردن
کشمکش کردن، کشیدن
تصویری از کشاکش کردن
تصویر کشاکش کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ بَ تَ)
کوشش کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَجَ / جِ گَ تَ)
سگی را با گفتن کش کش بر سگی یا کسی برآغالیدن. (یادداشت مؤلف). محارشه. مهارشه. تحریش، برآغالیدن بطور مطلق. (یادداشت مؤلف) ، راندن مرغ خانگی یا مرغان دیگر با گفتن کش کش. رجوع به کش کش شود
لغت نامه دهخدا
(رَ پَ رُ تَ)
پیکار کردن. نبرد کردن. جنگ کردن، کشتن. قتل کردن، ذبح کردن. (ناظم الاطباء) : با ارطیون پنجاه هزار مرد بود که از حصار بیرون آمد و با عمرو بن العاص حرب کرد و عمرو او را هزیمت کرد و بسیار کشش کرد و ارطیون به حصار بیت المقدس اندر شد. (ترجمه طبری بلعمی). در اهواز دو شهر بنا کرد یکی را ایران شابور نام کرد و دیگری را سوسن نام کرد و به شام اندر شد و آنجا کشش های بسیار کرد و غارتها. (ترجمه طبری بلعمی). دست به شمشیر بردند و بر هیچکس ابقائی ننمودند و سه شبانروز کشش کردند. چون از کار کشش بلخ فارغ شد. (جهانگشای جوینی). مستعین مفلح ترکی را بفرستاد تا کشش کرد و مال بسیار جمع کرد. (تاریخ قم ص 163). غارت می کردند و برده می بردند و کشش بسیار می کردند. (تاریخ قم ص 248)
لغت نامه دهخدا
(خَ وَ دَ)
شاشیدن. رجوع به شاشیدن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ تَ)
با خود کشیدن و بردن. حمل کردن. کشیدن:
اسب خود را یاوه داند آن جواد
و اسب خود او را کشان کرده چوباد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(رَ وَ دَ)
گرده گاه برکشیدن. یازیدن (عامیانه) (یادداشت مؤلف). منبسط کردن و یازیدن تن و دراز شدن بسوی چیزی. خود را بسویی کشیدن. به طرفی خزیدن.
- کشاله کردن به طرف کسی، حمله کردن به کسی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کشاله کردن
تصویر کشاله کردن
خود را بسویی کشیدن بطرفی خزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کش مکش کردن
تصویر کش مکش کردن
کشاکش کردن از هر سو کشیدن، جدال کردن ستیزه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
تفحص کردن تجسس کردن، کندن حفاری کردن: (عشق بهر سینه که کاوش کند خون دل از دیده تراوش کند) (غزالی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشش کردن
تصویر کشش کردن
((~. کَ دَ))
پیکار کردن، نبرد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشاله کردن
تصویر کشاله کردن
((~. کَ دَ))
خود را به سویی کشیدن، به طرفی خزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
لاستكشافٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
Delve, Explore
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
approfondir, explorer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
探索する , 探索する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
کھوج کرنا , دریافت کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
অনুসন্ধান করা , অনুসন্ধান করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
ขุดค้น , สำรวจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
kuchunguza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
derinlemesine incelemek, keşfetmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
לחקור , לחקור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
深入探讨 , 探索
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
aprofundar, explorar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
파고들다 , 탐험하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
menyelidiki, menjelajah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
गहराई से अध्ययन करना , खोज करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
approfondire, esplorare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
profundizar, explorar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
заглиблювати , досліджувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
углублять , исследовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
zgłębiać, eksplorować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
eintauchen, erkunden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کاوش کردن
تصویر کاوش کردن
dieper graven, verkennen
دیکشنری فارسی به هلندی